مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که بر خاست مشکل نشیند
قاصدک خبر آورد ، ز بیهوده گویی!
فقط اشاره ای کافی، به دوری گزینی
رفته برای همیشه دلی ، که رنجاندی
گاهی با رکگویی ، مزاحی و پیامی!
با حرفها و رفتار رنجیده شد خاطری
گویی : فلانی دگر نمیگیره تحویلی
به خود آی،در کجای کار بوده اشتباهی!؟
با دخالتی ناخواسته،در زندگی دگرانی!
چشمها بسته، زبان گشوده هرچه خواهی
گاهی با رک گویی ، مزاحی و پیامی!
این راهش نیست، باشی به یاوه گویی
با اراجیفی که کاملآ احاطه شده ابلیسی
کمی خویشتن دار باش به مرام انسانی
بگذار به خاطرات، باشی یاد آور نجابت و خوبی
نه به مرام شیطانی ،سپرده شد در زباله دان تاریخ
هشدار با مرام انسانی ، به خویشتن داری